میدان امامزاده
14 فروردین 1397
لودر را روشن کرد و گاز داد؛ هنوز یک متر جلو نرفته بود که ماشین خاموش شد. از ماشین پیاده شد، کاپوت ماشین را بالا زد و تمام قسمت های آن را چک کرد، هیچ مشکلی نداشت. عقربه گازوئیل هم روی پر قرار داشت. دوباره استارت زد. ماشین روشن شد؛ امّا تا خواست حرکت کند، خاموش شد. برای چندمین دفعه استارت زد، ماشین روشن شد. دنده عقب گذاشت، حرکت کرد؛ امّا تا خواست رو به جلو بیاید، خاموش شد. مردی به دیوار کنار جاده تکیه کرده بود و تماشا می کرد. جلو آمد و گفت:«آقا نمیدونم شما خبر دارین یا نه. اینجا که شما می خواین خراب کنین، امامزاده میر شمس الدین خاکه. شما اجازه ندارین و نمیتونین برا ساختن جاده مرقدشو خراب کنین.» راننده که خسته شده بود، هاج و واج به مرد نگاه می کرد. لودرش را روشن کرد و به شهرداری رفت.