29 تیر 1397
خدا خدا میکرد حرف دوستانش درست نباشد. دستش را با تردید روی دستگیره در گذاشت. قلبش تند و با قدرت میتپید. انگار میخواست از سینهاش بیرون بیاید. نفس عمیقی کشید. دستگیره را رو به پایین فشار داد. سلام کرد و داخل اتاق شد. روبروی در، خانم مدیر با رژ غلیظ… بیشتر »
4 نظر