01 اسفند 1396
همه بچه ها قبول کردند، قایم باشک بازی کنند. قرار شد همه قایم شوند و سعید چشم بگذارد. سعید ناشنوا بود. ساره به او یاد داده بود با انگشتانش تا 10 بشمرد. ساره با روسریش چشمهای سعید را محکم بست. کوچه پهن نبود ؛ اما جای پنهان شدن زیاد داشت. سعید در پناه یک… بیشتر »
4 نظر