27 مرداد 1399
کجائید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی این شعر رو چند بار زمزمه کنید. بعد جوابم رو بدهید. دوست دارید شهید باشید و شهید بشید؟ اگه جوابتون مثبته یه بار دیگه شعر بالا رو با توجه زمزمه کنید. اگه واقعا میخواید شهید بشید، بدونید شهدا دنبال بلا بودن و… بیشتر »
نظر دهید »
02 آذر 1398
وقتی به دنیا آمد، هجده روز از شهادت پدر گذشته بود. پدر با حسرت دیدن صورت دختر فناء الی الله شد و دختر . . . . دفتر خاطراتش را باز می کند. خودکار را از تاب بین موهایش بیرون می آورد. می نویسد:«سلام بابایی، دلم خیلی برات تنگ شده. نمیدونم من دیر به دنیا… بیشتر »
16 خرداد 1397
یکسال از عروسی شان می گذشت. سفره افطار را چید. تلفن زنگ خورد. شوهرش بود. -«سلام آقا، چرا دیر کردی؟» -«سلام عزیزم، امشب افطار نمی تونم بیام. یه مشکل کاری برام پیش اومده. بعداً بیام برات تعریف می کنم. زنگ زدم منتظرم نباشی.» سر سفره نشست. اذان شد. اولین شب… بیشتر »