27 آبان 1397
سمیه نیمی از سیرها را پاک کرد. خسته شد. با عصبانیت چاقو را روی سیرهای داخل سینی پرت کرد. بلند شد. به طرف تلفن رفت. گوشی را برداشت و شماره خانه سمیرا را گرفت. تلفن زنگ می خورد و او زیر لب کلماتی را نیمه جویده با خشم به بیرون پرت می کرد. سمیرا جواب نداد.… بیشتر »
نظر دهید »