14 اردیبهشت 1397
شانه ماشین اصلاح به پوست سر پسرک چسبیده بود. آرایشگر دسته های ماشین را تند و تند، مثل دسته قیچی باز و بسته می کرد و آن را روی سر پسر جلو می برد. پشت پنجره قدی آرایشگاه ایستاد. دوست نداشت داخل برود؛ اما صدای مدیر درون گوشش زنگ می زد:«اونایی که موهاشون… بیشتر »
8 نظر